کلمات عاشقی..




باران که میبارد...

.دلم برایت تنگ تر میشود....

راه میافتم بدون چترمن بغض میکنم آسمان گریه


محمد علی دانش بلخ مزار شریف

:::

این روزها نه مجالى براى دلتنگى دارم و نه حوصله ات را

ولى با این

همه گاه گاهى دلم هواى تو را میکند

 

 

بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود

 

زنده را باید به فریادش رسید

 

ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود

امشب به رسم عاشقی ، یادی ز یاران می کنم . در غربتی تاریک و سرد ، از غم حکایت می کنم . امشب وجودم خسته است ، از سردی دلهای سرد . آیا تو هم در یاد من هستی در این شبهای درد؟


 

عاشقی درمان ندارد صحبت از درمان نکن

زندگی را پیش چشمم گوشه زندان مکن

 

همیشه دور بودن معنای فراموش کردن نیست

 گاهی فرصتی ست برا یدل تنگ شدن

 

دوست داشتن ایستادن زیر باران و با هم خویس شدن نیست/دوستی آن است که یکی برای دیگری چتری شود و دیگری هیچ گاه نفهمد که چرا خویس نشد

 

اگه یه روز رفتی و دیگه بر نگشتی بهت قول نمیدم منتظرت بمونم اما ازت میخوام هر موقع بر گشتی یه شاخه گل روی قبرم بزار


گل عشق تو هستم شبنمم باش .... دلم دنیای زخمه مرحمم باش ....

 ز درد بی کسی قلبم شکسته .... به شهر بی کسی ها همدمم باش

 

عشق امانت با ارزشی ست که هر کسی تو قلبش میزاره برای همینه که هر وقت بخوای عشقت رو از کسی پس بگیری باید قلبشو بشکونی

می خواستم واسه از دست دادنت گریه کنم ولی دیدم تمام اشکهایم را برای به دست اوردنت ریخته بودم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد